یا من لا حبیب الا هو
امروز فقط وقت کردم که یه دوری توی نت بزنم و به بعضیا تون سر بزنم! میشه گفت از 12 تا 4:5 که الآن باشه پای کامپیوترم از یه طرف دارم میخم از یه طرف دلم مبحواد بمونم از یه طرف هم دلم میخواد برم بخوابم!!!! راستی یه وبلاگ جدید دارم تو بلاگفا درست میکنم! کاملش که کردم خبرتون میکنم! نمی دونم سید شهدا وقتی دید علم دارش افتاده روخاکو صداش میزنه چرا گفت :"پشتم شکست" نمی دونم آدم باید چه قدر بزرگ باشه تا بتونه این همه دردو تحمل کنه! نمی دونم آدم باید چه قدر صبور باشه که بعد این همه داغ بشه سنگ صبور تمام بچه های یتیم!! خلاصه اش اینه که نمی دونم اون روز از آقا بگیر تا طفل سه ساله چه حالی داشتن! نمی دونم چی عشق و شوری تو وجود همه ی آدم هایی که وجدان شون بیداره هست، که یعد این همه مدت وقتی دوباره ماه محرم میادو حرف کربلا و حسین(ع)و شجاعتو شهادت میاد وسط گوشه چشماشون خیس میشه! فرقیم بین مذهبو دینشون نیست! از مسلمون بگیر تا مسیحیو یهودیو ....... اما اینو میدونم که سید الشهدا این همه خونو دردو غمو به جون خرید تا اسلامو زنده نگداره! اینو هر بار که رفتیم تا از حسین(ع) چیزی بدونیم برامون زمزمه کردن! پرم از ندونستنو تنها یه جواب التماس دعا نمی دانم چه رمز و رازی بین پنجره و باران است که همیشه آخر کار پنجره خیس میشود از گریه! ونمی دانم چرا؟، تا باران بعدی وحرفی دیگر ، چــــــــــــــرا پنجره پر است از اشک های خشک شده و گونه ی شیشه ای پر از رد؟! پ.ن: متنش از خودمه!!! وکپی برداری با ذکر منبع بلا اشکال است نمی دونم واقعا به خاطر این همه آپ نشدن چه چیزی باید بگم تا دوستانی که از شدت علاقه عباراتی دلنشین چون :بمیری .....زشت.....بی ادب........و نثار من کردن اندکی آروم شن!!!؟؟؟؟؟ اما باور کنید هزار بار اومدم که آپ کنم اما........اما این اینترنت کوفتی اصلا پارسی بلاگ رو باز نمیکرد یا این که وقتی نوشتن آدم تموم میشد می رفت یه صفح ی دیگه وهرچی من بدبخت زور زدم و نوشتم می پرید! حتی دیشب هم از خوابم زدم تا بیامو برای 100000بار تلاش خودمو برای آپ کردن بکنم که بازم بی نتیجه موندتا..................... تا الان که بعد قرن ها در خدمتتون هستم! فعلا این رو از ما قبول کنید تا بعد! یا غافر الخطایا،یا کاشف البلایا ، یا منتهی الرجایا،یاذالحمدوالوفا چه زود طبق عادت این دنیا این سه شب باعظمت رو به اتمامه! چه زود شب های جوشن کبیر رو به پایان میره چه زود ماه میهمانی خدا روز های آخرش را سپری میکنه! اما،خودم را میگویم ،تغییر کرده ایم!؟ شب دوم روحانی ای که بالای منبر بود میگفت،به سابقه ی خودتان نـــــــــگاه نکنید! به سابقه ی خدا نگاه کنید.به بنده هایی که گرفتار چاه بودند و خدا دستشان را گرفته! میگوید یک سال هر انسان در شب قدر رقم می خورد! چگونه رقم خواهد خورد؟؟؟؟ تا ساعتی دیگر قرار است برای بار آخر از سر نیاز و ضعف برویمو دست نیازمان را با چشم های پر از باران بلند کنیم و از خدا هر آنچه را که میخواهیم طلب کنیمو آخر کار کتاب مقدسش را به سر بگیریم شاید این کتاب و ائمه واسطه ی ما بنده های رو سیاه شوند آخر کار میگویم : ما را هم در این شب به خاطر سپارید و دعایی در حقمان بکنید التماس دعا
| قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |
درباره سایت
اگر قاسم نیستی، اگرعلی اکبرنیستی، اگر جعفر و عبدالله نیستی، لااقل حرمله مباش!
منوی سایت
پیوند های روزانه
آرشیو سایت
پیوند ها
اختصاصی ویژه
طراح قالب
امکانات سایت