سفارش تبلیغ
صبا ویژن























یا من لا حبیب الا هو

 از وقتی فهمیدم که مهـــــــــــــسا هم عروس داره میشه خیلی حالم گرفته شده !

حالم گرفته شده چون با رفتن اون نداشتن هم سن وهم صحبت دوباره مثل آوار خراب شده رو سرم!

امروز که داشتم باهاش تلفتی صحبت میکردم اون خوش و خرم بود می خندید!

البته حق داره که شاد باشه

اما من این ور خط همین طور اشک بود که سرازیر میشد

سرازیر میشد چون نزدیک ترن هم سنم هم رفت

سر ریز میشد چون دوباره تنهایی رو جلوی چشمام میبینم

سر ریز میشد چون احتمال این که بتونم خودم رو برای عقدش اونم تو

حرم امام رضا ع برسونم یه ذره بعیده

سر ریز میشد چون نمیتونم وقتی آقا داره براش خطبه عقد رو میخونه اون جا باشم

سر ریز میشد چون دلم دوباره شکست!!!
دعــــــــا کنــــــــــــید که قســـــمــــــتم بشه و برم!


نوشته شده در چهارشنبه 89/4/30ساعت 3:45 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

 

 

 

 

 

ببخشید که آپ های اخیرم دیر به دیر شده!.

همه تون که در جریان هستید.

ازاون جایی که من خیلی با ماه حال میکنم این عکس ها رو که واقعا بی چاره شدم تا

پیداشون کنم رو به عنوان عیدی و جبران تاخیر در آپ کردن به همتون تقدیم میکنم!

 

 


نوشته شده در جمعه 89/4/25ساعت 12:42 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

بعد این همه مدت که به علت خرابی کامپیوتر که نتونسته بودم

 بیام نت امروز بالاخره با کامپیتر باباجان که به من واقعا لطف کرده اومدم!

یه چرخی که توی وبلاگ ها زدم فهمیدم که تو این مدت که ما دستمون از نت کوتاه بود چه اتفاق

هایی که نیفتاده !

چه وبلاگ هایی که بی ما آپ کردن !

چه غر هایی که به جای نظر به ما ندادند !

و از این جور حرف ها!؟

نمی دونم بابا جان دوباره به من لظف میکنه یا نه؟!امیدوارم که بکنه!

یه حرف دل:دلم برای همتون تنگ شده بود 

 

برای آپ های آینده یک عالمه فکر دارم!!!

                                              فعلا

 


نوشته شده در یکشنبه 89/4/20ساعت 3:17 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

اول : از همه سلام به تمامی عزیزان

دوم: یه گله از اون هایی که مخاطب پست های آخر من بودند اما به روی خودشون هم نیاوردند

سوم :رفتگری با کفش های استک دار

سوار ماشین بودم و در حال تماشا مناظر دل انگیزی که از پشت پنجره ی ماشین میشه دید!

همه پیاده رو ها پر بود از درخت هایی که سرسبز بدند

که ......

که.. یه هو یه چیز نارجی زد تو ذوقم!

زودی که حواسم رو جمع کردم یه دیدم یه رفتگر که داره زمین رو با اون جاروش تمیز میکنه که....

یه دفعه متوجه کفشاش شدم!

خیلی باحال بود!کفشاش از این کفش هایی بود که برای فوتبال میپوشن و به اصطلاح: استک دار بود!

تصور کنید رفتگری با کفش استک دار!

این جام جهانی چی کار که نکرده      

البته این جا جا داره از تمام رفتگر های زحمت کش مراتب قدردانی را به جا آورم و بگویم :

                                                                                          خدا قوت


نوشته شده در شنبه 89/4/5ساعت 11:23 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت