سفارش تبلیغ
صبا ویژن























یا من لا حبیب الا هو

دلم را سپردم به بنگاه دنیا

و هی اگهی دادم اینجا و آن جا

و هر روز برای دلم

مشتری آمد و رفت

و هی این و آن سرسری آمد و رفت

           *

ولی هیچ کس واقعا

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم قفل بود

کسی قفل قلب مرا وا نکرد

          *

یکی گفت چرا این اتاق

پر از دود و آه است

یکی گفت:

چه دیوار هایش سیاه است!

یکی گفت :

چرا نور این جا کم است

و آن دیگری گفت :

وانگار هر آجرش

فقط ازغم و غصه و ماتم است!

          *

ورفتند و بعدش

دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم :

خدایا تو قلب مرا می خری؟

         *

و فردای آن روز

خدا آمدو توی قلبم نشست

و در را به روی همه

پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم:

ببخشید دیگر برای شما جا نداریم

از این پس به جز او

کسی را نداریم

 

                              عرفان نظرآهاری

یا علی


پ.ن : دوست دارم نظرتون رو درباره 2 چیز بدونم

1- این شعر

2- خودم(بی تعارف و کامل و تازه )

3- ممنونم

 


نوشته شده در جمعه 90/6/11ساعت 4:20 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

 دوستان !

ما دوباره کامپیوترمون پکیده!

از خونه مغول!!!!!!


نوشته شده در چهارشنبه 90/5/26ساعت 10:3 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

یه مدت بود که دستم به نوشتن نمیومد و بعدش هم این پارسی بلاگ عزیز را نمی داد!پوزخند

میخوام از مردی حرف بزنم که اگه میخواست تمام قد رو به روت وایسته و به قول معروف قد علم کنه، شاید کمتر 110 قد داشت!

اما قد و اندازه همت و غیرتش سر میسایید به آسمون

در حال رفت و آمد به اتاقم بودم که که یکی از شبکه ها توجه ام رو جلب کرد

این بمب غیرت نه پای درست و حسابی داشت و نه دست .یا اگه بخوام درست تر بگم

دست ها کوتاه تا مچ(بدون مچ و  انگشتی). راه رفتن که برا منو تو آب خوردنه هم براش مشکل بود.

عکاس بود

نقاش بود

قاب های بزرگی رو میزد به دیوار

از نردبون میرفت بالا

ازش پرسیدن اخه چه جوری؟

سخت نیست برات؟

خیلی راحت و در عین حال محکم جواب داد : نه

نمیدونین با مدادی که لای انگشت های اون پای کوچیکش جا خوش کرده بود

چه ها که نمیکرد

من با دست نمیتونم بکشم

خیلی از امثال من هستن که :

- یا باد ،انداختن تو گلوشون و به چیز هایی که مال خودشون نیست افتخار میکنن(مثل تن سالم)

_ یا وقتی مشکلی براشون پیش میاد میشن بد بخت ترین ادم رو این کره 

 


نوشته شده در جمعه 90/5/14ساعت 2:59 صبح توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

با یه کم  وبگردی میشه خیلی چیز ها رو فهمید!

این که خیلیا، خیلی بیشتر از منو تو دل شون بد جور تنگ آقامونه

اینکه این قدر ها هم که فکر میکنیم تو باغی که باید باشیم نیستیم

اینکه چه قدر فاصله هست از اونی که هستیم و باید باشیم

سر یه کلاسی که میرم ، حالیم کردن که : نه خیر ،خواهر من ،برادر من

ما بد جور از قضیه پرتیم و بد جور تر، ادعا داریم که ، نه بابا ما تو باغیم!

قبول که ورد زبونمون شده  الهم عجل لولیک الفرج  اما

اما ورد دل و روحمون اون قدر ها هم که فک میکنیم نیست!

میگیم که اگه زمان امام حسین(ع) اگه بودیم این کارو میکردیم و اون کار

اما بیایم رو راست باشیم

اگه بودیم نمی زدیم تو جاده خاکی؟؟؟؟ نمی زدیم زیرش؟؟؟

به حق همین روزا بهترین چیزی که میشه از خودشون خواست

اینکه قبل از ظهورشون معرفت درک و فهمیدنشون رو نسیب ما کنن

تا زمان ظهورشون (انشا الله) شرمندشون نشیم

یا مهدی (عج)


 

پ .ن :

 

شاید آن روز که سهراب نوشت     :    

                                      تا شقایق هست زندگی باید کرد

 

خبری از دل پردرد گل یاس نداشت

 

باید          این طور نوشت :        

           

                         هرگلی هم باشد،     چه   شقایق چه گل پیچک ویاس

 

تا نیاید مهدی (عج)

                                             زندگی  دشوار است                       

 

 

 

 


نوشته شده در پنج شنبه 90/4/23ساعت 3:34 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

 

نخستین سفرم
با اسبی آغاز شد
- که در جیبم جای می گرفت -
از اتاق تا بالکن.
سفر کوتاهی بود
اما من دریاها را پشت سر گذاشتم
شهر های پر ستاره را
از ابتدای جهان
تا انتهای جهان رفتم
و این سفر
تنها سفر بی خطر من بود.

                                             رسول یونان

یاعلی


نوشته شده در یکشنبه 90/4/5ساعت 8:55 عصر توسط BLACK & White نظرات ( ) | |

<      1   2   3   4   5   >>   >
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت