یا من لا حبیب الا هو
دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی اگهی دادم اینجا و آن جا و هر روز برای دلم مشتری آمد و رفت و هی این و آن سرسری آمد و رفت * ولی هیچ کس واقعا اتاق دلم را تماشا نکرد دلم قفل بود کسی قفل قلب مرا وا نکرد * یکی گفت چرا این اتاق پر از دود و آه است یکی گفت: چه دیوار هایش سیاه است! یکی گفت : چرا نور این جا کم است و آن دیگری گفت : وانگار هر آجرش فقط ازغم و غصه و ماتم است! * ورفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری و من تازه آن وقت گفتم : خدایا تو قلب مرا می خری؟ * و فردای آن روز خدا آمدو توی قلبم نشست و در را به روی همه پشت خود بست و من روی آن در نوشتم: ببخشید دیگر برای شما جا نداریم از این پس به جز او کسی را نداریم عرفان نظرآهاری
یا علی
پ.ن : دوست دارم نظرتون رو درباره 2 چیز بدونم 1- این شعر 2- خودم(بی تعارف و کامل و تازه ) 3- ممنونم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |