ناله را هر چند مي خواهم که پنهاني کنم .... سينه مي گويد که من تنگ آمدم فرياد کن
بايد فراموشت كنم
چنديست تمرين مي كنم
من مي توانم ، مي شود
آرام تلقين مي شود
حالم نه اصلا خوب نيست
تا بعد بهتر ميشود
فكري براي اين دل آرام غمگين مي كنم
من مي پذيرم رفته اي
وبرنمي گردي همين
خود را براي درك اين صد بار تحسين مي كنم
كم كم ز يادم مي روي
اين روزگار و رسم اوست
اين جمله را با تلخي اش صد بار تضمين مي كنم